سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, |
|
دوستی هااااااااااااااااااااااا |
 |
این روزها دل ودماغ نوشتن هم ندارم
این روزها مثل غذاها دوستیها هم شیمیاییه
وقتی باهم خوبیم که ذره بین منافع سنجی مون کوچکترین خطایی رو نشون نده، وقتی هدیه میدیم که گرفته باشیم (فقط بحث مادی نیستا هدیه از نظر من یه حرف خوب پشت سر آدم هم میتونه باشه)
این روزا دیگه حتی تنهایی هامون هم باعث نمیشه ذره ای تو خودمون تو رفتارامون تجدید نظر کنیم ، یا برگردیم ودوسه ماه قبلمون رو یه بار دیگه مرور کنیم .(نگفتم دو سه سال قبل چون شدنی نیست)
گاهی دلم واسه دوستیهای دبستان وکودکستانم تنگ میشه ، وقتی با یکی دوست بودی به هیچی جز دوستی فکر نمیکردی ؟اینکه درحد تو نبود : بالاتر یا پایین تر: درسخوون بود یا نبود: خوشگل بود یا زشت: ووووو هیچکدوم باعث جدایی نمیشد وفقط جابجایی خونه ، جابجایی مدرسه ، احیانا کلاس بندی براساس حروف الفبا که قبلا باب بود دوستی رو کمرنگ تر میکرد ولی بازم قطعش نمیکرد وخدای نکرده منجر به غیبت وتهمت وبرملا کردن راز های نهفته دوستی نمیشد.
دلنوشته های امروز من ممکنه یه کم انرژی منفی بهتون وارد کنه ولی برای خودم جنبه ی یادآوری داره وتکرار که کمتر اعتماد کنم ، کمتر باهمه چایی نخورده دخترخاله بشم، کمتر تموم دلمو برا هرکی داد دوستی زد بریزم بیرون،کمتر دلم واسه این واون بسوزه ، کمتر واسه همدردی هم که شده خودمو بدبخت تر از اون جلوه بدم، کمتر رعایت حال بقیه ای رو کنم که لیاقتشون اینگونه که من فکر میکنم نیست.
|
|
|
|
|